سفارش تبلیغ
صبا ویژن

88/1/21
1:49 صبح

اشکال اصلی اخراجی ها و 2 نکته ی دیگر

به قلم: شاهد در دسته شهید آوینی، دفاع مقدس، اخراجی ها، حیرتکده ی عقل، سوره، سیدحمید، محمد، وبلاگ گروهی

هرسال سال نوآوری است. این پست را در سه بخش ارائه می دهم.

اشکال اصلی اخراجی ها

با واسطه ی کم شنیدم یکی از مقامات عالی رتبه ی نظام که خود سررشته ای از هنر هم دارند در مورد مهمترین اشکال این فیلم فرموده اند:

اخراجی ها

من فیلم را دوسه بار دیدم، فیلم قشنگی است. جنبه طنزی آن خیلی جذابیت دارد. البته من یک نکته هم به این فیلم دارم:
در شرح خاطرات یک داندانپزشک از دوران انقلاب ایران، در جایی به جنگ تحمیلی اشاره شده و نوشته است که بله، همین لات ها بودند که جنگ را پیش بردند و به نهایت رساندند. یعنی خواسته بگوید که فقط لات ها بودند که از مملکت دفاع کردند و دیگران نقشی نداشتند، که این درست نیست. من خواستم بگویم که این نشود که (دشمنان) بگویند بله ما این را می گفتیم.

خب ما لات های چاقو کش و عرق خور داشتیم، لات های خوب و مرد هم داشتیم امثال مرحوم طیب. جوری نشود که حرکت یک ضد انقلاب با یک انقلابی تلاقی کند.

 

سید مرتضی آوینی

دیروز سالگرد شهادت او بود. هرچه خواستم از سیدنا الشهید بگویم نتوانستم. ندانستم. مگر می شود در مورد کسی که پدرش او را تا پیش از مرگ نشناخته، من حرفی بزنم. او که پیرمراد درباره اش می فرماید: «آن گفتارهای تلویزیونی را از سالها پیش می شنیدم و به آن ها علاقه داشتم، هر چند نمی دانستم که ایشان آنها را اجرا می کند لکن در ایشان همواره نوری مشاهده می کردم». آوینی را باید از زبان خود شناخت آنجا که می گوید: «زندگی مرا به راهی کشانده است که عمیقا بپذیرم که تظاهر به دانایی هرگز جایگزین دانایی نمی‌شود. سعی کردم که خودم را از میان بردارم تا هر چه هست خدا باشد و خدا را شکر بر این تصمیم وفادار مانده‌ام». یقینا او تا سالها چراغی است که راه به اهل قلم می نمایاند. باید برایمان افتخار باشد که خودمان را به او نزدیک کنیم. باید او را بیشتر بشناسیم.

سید مرتضی آوینی

                بر زمین افتاده دیدم آسمان خویش را 
                رقص مرگ جان و پایان جهان خویش را
                                                              در کف طوفان رها کردم عنان خویش را
                                                              تا مگر پیدا کنم نام و نشان خویش را 
                                                                                                           گم شدم اندر نشان بی نشان مرتضی +

 

«حیرتکده ی عقل» گروهی نویس شد

حیرتکده ی عقل

تصمیم به همین سادگی است! اما اجرایش این قدر ساده نیست. به نظرم رسید شاید دیگران آن چه را من می خواهم بگویم خیلی بهتر از من بگویند. شاید تأثیر کلامشان بیشتر از من باشد. علمشان که حتما بیشتر از من است. به همین خاطر از چند تن از دوستان یا بهتر بگویم اساتید خودم - بی اغراق- که تا کنون امکان یا فرصت حضور در عرصه ی سایبر برایشان فراهم نشده دعوت کردم تا شاید بتوانیم به کمک هم در پیشبرد اهداف مقدس انقلاب اسلامی گامی هرچند کوچک برداریم.

 این دوستان که از این پس باعناوین «سوره»، «سید حمید» و «محمد» نوشته هایشان را خواهید خواند هرسه از فرزندان متعهد و تحصیلکرده ی این انقلابند. امیدوارم از نوشته هایشان لذت و استفاده ی کافی را ببرید. و اکنون که در ایام سالگرد شهادت سید مرتضای عزیز شاهد وقوع تحولی این چنین در «حیرتکده ی عقل» هستیم -که نام و عنوانش برگرفته از نوشته های این شهید سعید است- آن را به فال نیک گرفته و امید به گام نهادن در راه آن بزرگوار داریم.