سفارش تبلیغ
صبا ویژن

87/10/9
12:32 صبح

چه می خواهند از جان انسانیت؟

به قلم: شاهد در دسته غزه، صهیونیزم، سید حسن نصرالله، حزب الله

خدایا چه می خواهند این قوم ناپاک!
این حرامیان!        
این کافران حربی!
این صفَاکان جنایتکار چه می خواهند از جان انسانیت؟ این خونخواران نه به جان غزه که به جان انسانیت افتاده انده.

شهدای حمله گسترده رژیم صهیونیستی به غزه


می دانی چرا امروز این غده سرطانی می تواند بیش از300 انسان را طی دو روز به قتل برساند و بیش از 1000 نفر را آواره ی بیمارستان نماید؟ و چرا  می تواند بیمارستانی رابا همه ی مجروحانش به خاک و خون بکشد؟ چون آن زمان که هفته ای 2 یا 3 نفر را می کشت، من و تو سکوت کرده بودیم و سران عرب هم. آن هنگام که غزه را محاصره کردند و روزی 2 یا 3 نفر را کشت، من و تو فقط ابراز همدردی کردیم و دست روی دست گذاشتیم و سران عرب...
این سران عرب بی غیرت و ناموس و شکمباره ای که به سبب منافعی کثیف دستشان با صهیونیزم در یک کاسه که نه، در هزار کاسه است را باید از دار مجازات آویخت. اینان حیواناتی بیش نیستند که در پوستینی بشکه ای فرو رفته اند. و تنها یک مرد در میان بزرگان عرب یافت می شود که این سید عزیز منزه است از این کلمه ی منحوس سران عرب. باید پاک کرد این کلمه را از لغتنامه ها به مانند اسرائیل.
اما من می دانم که چرا چنین می کند این رژیم شیطانی در این زمان. او می خواهد انتقام جنگ تموز 33 روزه ای را بگیرد از اسلام. می خواهد آبروی از دست رفته خود و ارتشش را نزد جهانیان به دست آورد. می خواهد بگوید من اگر حزب الله را نتوانستم نابود کنم، حماس را که می توانم! می خواهد انتقام لبنان را از فلسطین بگیرد. می خواهد به خیال خام خودش زهر چشمی از مسلمانان بگیرد. و چه خوب زمانی را انتخاب کرده است برای این کار. الان افکار عمومی جهان در خواب کریسمس به سر می برد.




87/10/7
1:53 صبح

یا علی گفتیم و عشق آغاز شد...(پیشگفتار)

به قلم: شاهد در دسته

                                       بسم رب الشهداء و الصدیقین
درست نمی دانم چه شد که آمدم. اما می دانم که این بار اولی نیست که قدم به دنیای مجازی می گذارم. اکنون آمده ام تا حرف هایم را و تجربیاتم را با دیگران به شراکت بگذارم و شاید-اگر بتوانم- ره توشه ای از این مسیر برای سفر سخت و طولانی در پیش بردارم.
آمده ام تا در مورد چیزهایی بگویم که اثری یا تلنگری برای خودم یا دیگران داشته باشد. خاطره ای اگر گفتم یا اتفاقی را اگر تعریف کردم، جز اتلاف وقت، چیز دیگری هم برای خودم و خواننده داشته باشد. در مورد مسائل اعتقادی اگر نوشتم، به انحراف نروم. و سیاسی اگر نوشتم، مواضعم از سر هوای نفس نباشد و آنچه که به آن اعتقاد دارم را بگویم. و اگر حرفی می زنم رهنمودم را از پیر انقلاب، مراد و رهبرم امام خامنه ای (حفظه الله) بگیرم.
صد البته، همه اینهایی که گفتم فعلا در حد ادعاست و مدد می خواهم از خدای تعالی که در این راه یاریم کند و دستم را بگیرد. و از شما خواننده عزیز می خواهم که هر لحظه لغزشی از مسیر گفته شده مشاهده کردید، مرا محتاج راهنمایی خود بدانید و دریغ مدارید.

نه از مهر و نه از کین می نویسم                               نه از کفر و نه از دین می نویسم
دلم خون است، می دانی برادر                                 دلم خون است، از این می نویسم*
                                                                                      والسلام علی من التبع الهدی
*شعر از زنده یاد قیصر امین پور




<      1   2   3