وبلاگ :
حيرتكده ي عقل
يادداشت :
جادوي بهار
نظرات :
41
خصوصي ،
207
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
<
<<
6
7
8
9
10
>>
>
+
دفترچه خاطرات
رفته بودم كيانپارس عينك زده بودم ريش گذاشته بودم بعد ذرت مكزيكي هم داشت مي خوردم ديد م پرش كرده طوري هم كه نمي شد خردش بعد توش چيزي هم ريخته بودوقتي خردم فهميدم
+
دفترچه خاطرات
بستني فروشه هم پرش كرد بستني قيفي راباطمع تمشك طوري ريخت كه چپ شد بعدش بستني قيفي ريخت روزمين نخردمش
+
دفترچه خاطرات
يه پيتزا فروشي هم است كه چندباررفتم پيشش كيانپارس توپيتزام چيز ريخته بود
+
تاريخ
انگليسيها وامريكايها نژادديگرايراني هستند وحتي روسهاچون قبل ازاريايها كسي انجا نبود
+
احتمال
كه 24 ساعته تواينترنت باشم
+
احتمال
من اينترنت پرسرعت مي خوام بگيرم كه استفاده كنم وبا شما در ارتباط باشم توخونه مون
+
احتمال
كه حرفمو به باران بزنم
+
احتمال
گفتنم چندتا خونواده ديدم اينطور كردن
+
احتمال
گفتش غريبه هستن
+
احتمال
از جاي رد شدم بعدش ديدم كه خونوادهي دارن تو خونشون وسايل نور افشاني دارن بعد به بابام گفتم
+
احتمال
من بودم كه گفتم روسري به بندن دوره گردنه دخترا بعد كيرشون روبكنن تودهنه دختره
+
احتمال
من برنامه داشتم
+
احتمال
بعد با برنامه ما رو ريختن بهم
+
احتمال
بابام هم اشتباهي خرد به يه مرده دندونش شكست
+
احتمال
نزديك بود اتيش بگيرم
<
<<
6
7
8
9
10
>>
>