• وبلاگ : حيرتكده ي عقل
  • يادداشت : اکبر و قطار ؛ جلال و انگليس
  • نظرات : 5 خصوصي ، 27 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    چه انتظار عجيبي... تو بين منتظران هم ،‏عزيز من ... چه غريبي!

    عجيب تر كه آسان ... نبودنت شده عادت ....

    چه بي خيال نشستيم ...

    نه كوششي .... نه وفايي !

    فقط نشسته و گفتيم ،‏

    خدا كند كه بيايي.....

    سلام برادر!

    اين روزا تنها چيزي كه براي خيلي از ما اهميت مداره و زود به زود يادمون ميره .... آقامونه و غم سنگيني كه روي دلش داره !

    نمي دونم درباره ي بعضي ادمها ..... كه البته از واژه ي آدم بايد براشون با تآمل استفاده كرد ،‏چي ميشه گفت و چه ميشه كرد !

    اونايي كه جانمازاشون بي رنگ شده ، از بس پيش اين و اون اب كشيدن و ..... تسبيح هاشون هم دونه دونه شده انقدر گردوندن ولي ... متاسفانه مسلموني رو هم يادشون رفته انگار!

    انشاالله خدا خودش همه ي ما رو هدايت كنه و هر كي گمراه شده رو هم !

    راستي تو ماه رجب و شعبان و بعدشم تو مهموني .... با زبون روزه ، مخصوصا وقت افطار ... ياد ما هم باشين .

    اللهم عجل لوليك الفرج و ارزقنا شهاده في سبيلك

    ياعلي و التماس دعا

    پاسخ

    من خودم محتاج ترم به دعا برادر! انشاءالله خدا خودش در عصر فتنه به ما بصيرت دهد/ ياحق