من بعد از 45 سال که از عمرم ميگذرد تازه فهميده ام که عدالت يعني آنچه من ميکنم و هرکاري که من ميکنم يعني عين عدالت .ممکن است سئوال کنيد اين را از کجا آورده ام و چگونه به اين حقيقت دست يافته ام. جواب اين است که خيلي از آنها که ادعاي عدالت طلبي و تبليغ عدالت در جامعه ميکنند وقتي که عدالت به حساب کشي از خودشان ميرسد بانگ و فرياد برآرند که مسلماني نيست.نمونه بارز آن را ميتوانيد در شهرکي که مدتهاست عده اي در آن وا عدالتا سر داده اند يعني شهرک قائم جست و جو کنيد که در نهايت متوسل به ارسال نامه سرگشاده به مقام معظم رهبري شده اند , حالا چرا نامه سرگشاده خودتان حدس بزنيد!
عده اي سود جوي نفوذي در سازمان حفاظت اطلاعات ارتش با ايجاد بنياد تعاون ارتش شماره 4 سالهاست که خون مردم را ميمکند و زندگي را بر تعداد زيادي خانوار سياه کرده اند. اينان براي سرپوش گذاردن بر خيانت هاي خود ادعا ميکنند که موافقت و امريه رهبري را دارا ميباشند ( بزرگترين جرم در نظام اسلامي که ادعا کنيم ولي امر زمانمان در دزدي هاي ما نظارت دارد!!!) در همين شهرک تعدادي از روحانيون طراز اول مملکت زندگي ميکنند که زمينهاي آن متعلق به تعدادي مستضعف است که توسط همين آقايان حفاظت اطلاعاتي در اختيار آنها قرار داده شده است. حالا سالهاست که مردم فرياد ميزنند يک نفر عدالت را به اين شهرک بياورد اما حضور همين مسئولين بلند پايه که در زمينهاي مستضعفين مستقر شده اند باعث گرديده است تا عدالت لگدکوب شود.حالا شما هي بنويس عدالت و باز آقايان در بالاي منابر بگويند عدالت .داستان ما داستان آن منبري است که در بالاي منبر ميگفت اگر دو تا فرش داريد يکي را به همسايه فقيرتان بدهيد .وقتي از منبر آمد خانه ديد يکي از فرشها نيست .از زنش سئوال کرد فرش ديگر کو . زن در جواب گفت خودت گفتي اگر دو تا فرش داري يکي را به همسايه بده من هم همين کار را کردم . منبري با عصبانيت گفت اي زن نادان من اين را براي ديگران گفتم نه براي خودمان.
حالا شما حکايت مفصل بخوان از اين مجمل.
خوب است شما هم از شهرک قائم واقع در تهران اقدسيه چهار راه ميني سيتي و خصوصا کوي کوثر آن ديدار کنيد تا حقيقت گفتار ما بر شما روشن شود.
ما که براي درد دل سرمون را همچون مولايمان توي چاه ميکنيم تا زمان مقرر سرمان را زير آب کنند!!؟؟