سفارش تبلیغ
صبا ویژن

88/1/25
12:14 عصر

آوینی شهید نشد! آوینی را شهیدش کردند!

به قلم: سوره در دسته شهید آوینی، مجله سوره، جریان شناسی، گل آقا

بسم اله و سلام
انگار سیدحمید دست رو چاه بذاره آبش میخشکه. از اون وقتی ایشون تشریف آوردن هم خوانندگان وبلاگ کم شده هم صاحب نظراش (در روانشناسی به این میگند اعتماد به نفس زیادی چون بهیچ وجه پریدن خوانندگان وبلاگ را از ضعف خودم نمیدونم). درباره دور خوردن شهید آوینی از طرف جناحین سیاسی چپ و راست ( به قول گل آقا: که مانند دو تیغهء قیچی با هم ستیز دارند؛ ولی هیچ گاه هم را نمیبرند) چند تا لینک جدید میذارم. علت تاخیر در گذاشتن لینکها اینه که از اونروز تا حالا طول کشیده تا مجلهء مورد نظر را پیدا کنم.(آخر فهمیدم تو کشویه میزم بوده نه تو آرشیو مجلاتم).
در چنبره سیکل بسته ها لتگریو!
آقای سردبیر به خدا هم فکر کنید!
شعارشان خانه نشین کردن آوینی بود!
شاید به نظرتون طولانی برسه ولی باور کنید ارزش چند بار خواندن را داره! این نمونه از اینکه حضرات هر وقت به خواهند با هرکسی هرجوری که میلشان باشد برخورد میکنند و به راحتی هر صاحب نظری را از دایرهء معرفت خارج میدانند و به او تهمت میزنند.
یا علی-والسلام
بقلم سوره



88/1/22
8:0 صبح

من آمده ام؛ ولی حالاچرا؟... (بهمراه یادی از مردان میدان)

به قلم: سوره در دسته امام خمینی، شهید آوینی، شهدا، دفاع مقدس، آیت الله خامنه ای، شهید رجایی، شهید صیاد شیرازی، انقلاب اسلامی، بنی صدر

بسم اله
با سلام خدمت شما
بی مقدمه باید بگم ابتدا قرار بود متنی با عنوان شهدایی که من میشناسم را به عنوان اولین پست خود قرار دهم و این مطلب هفته پیش حاضر بود اما با بهانهء ، شاهد که باید خودش ابتدا در یک پست جدا به خوانندگانش گروهی شدن وبلاگ را اطلاع دهد من را سر کار گذاشت تا اینکه پست اخراجیها رادیدم!!! خلاص!!! نیمهء آخر مطلب من را سوزاند و رفت... او میتوانست این مطلب را بعد مطلب من بگذارد چون موضع من بدون شنیدن نظر رهبری درباره این فیلم بود و او کاری کرد که هرکس گمان کند من با شنیدن موضع آقا این چنین تحلیل کرده ام. ولی بدانید که این خیانتش را جبران میکنم. پست شهدایی که من میشناسم را شاید اواخر هفته به روی وبلاگ بفرستم و فعلاً مطلب زیر را که دیروز تایپ کردم برایتان هدیه آوردم.
اما چرا وبلاگ جدید نمیزنم؟ آنهم منی با این ادعا. بی تکو تعارف؛ چون من در جذب مخاطب برای وبلاگم ضعیف هستم و وقت کافی برای تبادل لینک، گذاشتن کامنت روی وبلاگ دیگران، ارتباط با سایت های خبری وغیره وذلک نمی گذارم. همین همکاری من با شاهد بعد 2سال اصرارش برای زدن وبلاگ مستقل شکل گرفت؛ که بالاخره در اولین چتی که در طول عمرم انجام دادم به او گفتم اگر حاضر به اشتراک با من در وبلاگش هست؟ یاعلی.او هم با سوزاندن اولین مطلبم از من به گرمی زیاد استقبال کرد. گرمی که روزی آتشش دامانش را خواهد گرفت.بهر حال من هر مطلبی که اینجا بگذارم روی وبلاگی که جدا باز کردم هم میگذارم ولی باز خانه من اینجاست.

مردان میدان
پریروز سالگرد شهید آوینی وشهید صیاد را با هم در تهران برگزار کردند!چیز زیادی  برای گفتن نیست ، تنها چند برداشت شخصی کوچک. اول باید اشاره کنم که یک رهبر یا مدیری که مدبر است، باید کارگزاران خوب پیدا کند و کارگزاران خود را خوب بشناسد تا بتواند به اهداف مورد نظرش برسد. این همان نکته پیوند شهید صیاد، شهید آوینی و شهید رجائی است! چرا تعجب؟ جای تعجب نیست. آنروزگاران که ریاست جمهوری بدست آیت اله زاده ای به نام بنی صدر افتاده بود تمام هم وغمه نیروهای انقلاب، محدود کردن بنی صدر با نخست وزیری کوشا و مکتبی بود و این چنین بود که برای اَولین بار حجة الاسلام خامنه ای بفکر نخست وزیری رجایی افتاد؛ نخست وزیری که با رئیس جمهور شدنش گامی دیگر بسوی شهادت برداشت.

در همین ایام سرهنگ صیاد شیرازی به فرماندهی نیروی زمینی ارتش رسیده بود، این امر چندان خوشایند بنی صدر نیست، پس با گرفتن پست فرماندهی کل قوا از امام صیاد را از مسئولیت خویش عزل میکند. در میان نیروهای انقلاب اینبار نیز تنها حجة الاسلام خامنه ای متوجه خطر حذف صیاد میشوند و بارها در جلسات مختلف خدمت امام از کار بنی صدر گله میکنند. گرچه امام به دلیل سیاست مدیریت ومدارای خویش در آن زمان با بنی صدر و همچنین برای حفظ آرامش میان مسئولین چندان به این موضوع توجه نمی کنند ولی با فرار رئیس جمهور خائن؛ صیاد با عنایت آقای خامنه ای به مسئولیتی که به حق لیاقتش را داشت بازمیگردد. انتسابی که با مرور زمان و رسیدن جنگ به دوران اوج خود حکمتش عیان میشود.
در خاطرات برخی از مسئولین کشوری مانند آقای رفسنجانی هم نگرانی آقای خامنه ای از عزل صیاد دیده میشود_امری که برای خود ایشان نیز علی السویه بوده_ و هم میتوان به مدیریت قوی صیاد در جنگ پی برد.
در خاطرات هاشمی بارها وبارها درباره جلسات مربوط به آینده جنگ اشاره میشود که؛ سپاه چندان طرح منظمی برای عملیات های آینده ارائه نداده است! ولی برنامه ارتش (سرهنگ صیاد شیرازی) کاملاً جامع و مشخص است. این گلایه هاشمی از بی برنامگی سپاه چندین بار تکرار میشود. حتی در عملیات هایی که از نظر طراحی کلاسیک دارای ایراد بود وارتشیان دل به کار نمیدادند این صیاد است که ارتش را درخط نگه میدارد. (اگر به نشریات امروز ارتش نگاه کنید هنوز ارتشیان عملیات بیت المقدس و کربلای5 را کاملاً شکست خورده _ بر روی کاغذ_ میدانند و شکست عملیات کربلای4، را نیز گواه خود برمیشمرند. در مطلبی که سال گذشته در یکی از نشریات ارتش خواندم نویسنده فوق العاده بر شکست در عملیات کربلای4 مانور میداد و میگفت  نشان میدهد طراحی عملیات حتماً باید از اصول کلاسیک برخودار باشد، علاقه نویسنده به مورد مثالش بقدری بود که گویا از شکست سپاه در این عملیات حسابی خوشحال است!!) حال فکر کنید ارتشی این چنین اگر در دوران جنگ تحت رهبری صیاد نمیبود آیا در عملیات بیت المقدس یا عملیات های مشترک دیگر حاضر بود با سپاه همکاری کند؟
سرانجام عنایت خاص آیت الله خامنه ای حتی در دوران رهبری شان به صیاد ادامه پیدا کرد واین عشق وعلالقه دو طرفه باقی ماند به نحوی که من شنیدم ایشان یکبار، ستاد مشترک نیروهای مسلح را دژ مستحکم خویش خواندند. تا با شهادت صیاد وبوسهء رهبری بر تابوت مالک اشترشان این عشق وعلاقه جاودانه تاریخ شود.

واما آوینی ملعون کسی که هنر اسلامی را منحط میدانست!!!
از جهت دیگر کسی که در احوالات آوینی تحقیق کرده باشد؛ میداند که بعد جنگ چپ و راست هر دو یک نکته مشترک داشتند: آنهم کوبیدن آوینی بود. به او رحم نمیکردند. و سیدمرتضی تنها با عنایت خاصه رهبری توانست به حیات فرهنگی هنریش که صد البته سیاسی هم شده بود ادامه دهد. حتی در آن ایام روایت فتح مدعیان دیگری پیدا کرده بود. همهء آقایان را تا زنده سعی در نفله کردن آوینی داشتند؛ اما بعد از شهادتش؛ سید شهیدان اهل قلم خواندنش توسط آیت الله خامنه ای او را از جلگه نویسندگان خائن و منافق به جمع مذهبی ها باز گرداند. اگر نبود این اصطلاح ظریف رهبری درباره او مطمئن باشید امروز اکثریت ما آوینی را از جناح مخالف حزب الله میدانستیم!
بعد این تاییدات ورق برگشت. یکی از دشمنان قسم خورده اش (مدیر مسئول کیهان)  بناچار با خفت استعفا داد و دویار دیرینش، سعید صادقی (عکاس دفاع مقدس) و سید مهدی شجایی با نواختن سیلی به گوش مدیر مسئول رسالت (شما بخوانید رضالت) بغض های فرو برده خویش را آرام کردند. گرچه مردم فراموش کارند و بعد از مدتی همان جناحی که نقش کمی در ذبح کردن آوینی نداشت؛ بازگشت و آوینی را قهرمان خود تبلیغ کرد.
بغیر از این 3بزرگوار کسان دیگری را نیز من با این اطلاعات ناقصم میشناسم که از تاییدات خاص رهبری بهره میگیرند.
آخرین نمونه احمدی نژاد است که در این 4ساله با وجود انتقادات متفاوتی که به جنبه های مختلف عملکرد مردان دولتش وارد است؛ بازهم رهبری حرکت کلی دولت و جهت دهی اهداف دولت را تایید نموده و ایشان را مورد الطاف خود قرار میدهند. تجربه نشان میدهد که تاییدات ایشان چند سال بعد حکمتش عیان میشود _حتی خود ایشان اشاره مستقیم داشتند که نتیجهء بعضی کارهای دولت در چند سال آینده مشخص خواهد شد_ من مطمئن هستم اگر نبود این عنایات خاصه، دولت فعلی به دلیل حجم عجیب وغریب تخریب ها و دشمنی ها حتماً از پای در می آمد.
والسلام
به قلم سوره



88/1/21
1:49 صبح

اشکال اصلی اخراجی ها و 2 نکته ی دیگر

به قلم: شاهد در دسته شهید آوینی، دفاع مقدس، اخراجی ها، حیرتکده ی عقل، سوره، سیدحمید، محمد، وبلاگ گروهی

هرسال سال نوآوری است. این پست را در سه بخش ارائه می دهم.

اشکال اصلی اخراجی ها

با واسطه ی کم شنیدم یکی از مقامات عالی رتبه ی نظام که خود سررشته ای از هنر هم دارند در مورد مهمترین اشکال این فیلم فرموده اند:

اخراجی ها

من فیلم را دوسه بار دیدم، فیلم قشنگی است. جنبه طنزی آن خیلی جذابیت دارد. البته من یک نکته هم به این فیلم دارم:
در شرح خاطرات یک داندانپزشک از دوران انقلاب ایران، در جایی به جنگ تحمیلی اشاره شده و نوشته است که بله، همین لات ها بودند که جنگ را پیش بردند و به نهایت رساندند. یعنی خواسته بگوید که فقط لات ها بودند که از مملکت دفاع کردند و دیگران نقشی نداشتند، که این درست نیست. من خواستم بگویم که این نشود که (دشمنان) بگویند بله ما این را می گفتیم.

خب ما لات های چاقو کش و عرق خور داشتیم، لات های خوب و مرد هم داشتیم امثال مرحوم طیب. جوری نشود که حرکت یک ضد انقلاب با یک انقلابی تلاقی کند.

 

سید مرتضی آوینی

دیروز سالگرد شهادت او بود. هرچه خواستم از سیدنا الشهید بگویم نتوانستم. ندانستم. مگر می شود در مورد کسی که پدرش او را تا پیش از مرگ نشناخته، من حرفی بزنم. او که پیرمراد درباره اش می فرماید: «آن گفتارهای تلویزیونی را از سالها پیش می شنیدم و به آن ها علاقه داشتم، هر چند نمی دانستم که ایشان آنها را اجرا می کند لکن در ایشان همواره نوری مشاهده می کردم». آوینی را باید از زبان خود شناخت آنجا که می گوید: «زندگی مرا به راهی کشانده است که عمیقا بپذیرم که تظاهر به دانایی هرگز جایگزین دانایی نمی‌شود. سعی کردم که خودم را از میان بردارم تا هر چه هست خدا باشد و خدا را شکر بر این تصمیم وفادار مانده‌ام». یقینا او تا سالها چراغی است که راه به اهل قلم می نمایاند. باید برایمان افتخار باشد که خودمان را به او نزدیک کنیم. باید او را بیشتر بشناسیم.

سید مرتضی آوینی

                بر زمین افتاده دیدم آسمان خویش را 
                رقص مرگ جان و پایان جهان خویش را
                                                              در کف طوفان رها کردم عنان خویش را
                                                              تا مگر پیدا کنم نام و نشان خویش را 
                                                                                                           گم شدم اندر نشان بی نشان مرتضی +

 

«حیرتکده ی عقل» گروهی نویس شد

حیرتکده ی عقل

تصمیم به همین سادگی است! اما اجرایش این قدر ساده نیست. به نظرم رسید شاید دیگران آن چه را من می خواهم بگویم خیلی بهتر از من بگویند. شاید تأثیر کلامشان بیشتر از من باشد. علمشان که حتما بیشتر از من است. به همین خاطر از چند تن از دوستان یا بهتر بگویم اساتید خودم - بی اغراق- که تا کنون امکان یا فرصت حضور در عرصه ی سایبر برایشان فراهم نشده دعوت کردم تا شاید بتوانیم به کمک هم در پیشبرد اهداف مقدس انقلاب اسلامی گامی هرچند کوچک برداریم.

 این دوستان که از این پس باعناوین «سوره»، «سید حمید» و «محمد» نوشته هایشان را خواهید خواند هرسه از فرزندان متعهد و تحصیلکرده ی این انقلابند. امیدوارم از نوشته هایشان لذت و استفاده ی کافی را ببرید. و اکنون که در ایام سالگرد شهادت سید مرتضای عزیز شاهد وقوع تحولی این چنین در «حیرتکده ی عقل» هستیم -که نام و عنوانش برگرفته از نوشته های این شهید سعید است- آن را به فال نیک گرفته و امید به گام نهادن در راه آن بزرگوار داریم.




   1   2      >