سفارش تبلیغ
صبا ویژن

88/2/13
8:26 عصر

اگر امام(ره) می بود...

به قلم: شاهد در دسته امام خمینی (ره)، آرمان، استحاله، اندیشه، عدالت

این روزها و با شنیدن بسیاری حرف ها به این فکر می کنم که اگر امروز پیرجماران می بود در مقابل این اتفاقات چه عکس العملی از خود نشان می داد؟

احساس می کنم امام خمینی (ره) اگر می بود و می دید که چطور عده ای برای استفاده از نامش و نسبش بر یکدیگر پیشی می گیرند...شاید می خندید.

امامی که من می شناسم اگر می بود و می دید که عده ای چگونه به سوابق دیروز خود با ایشان اشاره می کنند و امروز بیشترین دشمنی ها را با همین توجیه با اسلام و انقلاب بروز می دارند...شاید فریاد بر می آورد.

آن امام اگر می بود و می دید که با چه نیرنگی عده ای ادعا می کنند «اگر امام هم امروز بود در افکارش تجدید نظر می کرد و همین که ما می گوییم را می گفت»...شاید می گفت: «من چطور چیزی که در طول 87 سال به آن اعتقاد داشته ام را یک شبه می توانم نابود کنم؟»

سید روح الله اگر می بود و می شنید که عده ای سعی دارند آرمان هایش را پاره پاره کنند و آن ها را طور دیگری معرفی کنند... شاید می گفت «حرف من همان است که گفتم. آنقدر شفاف گفته ام و آنقدر فریاد زده ام و تکرار کرده ام که قابل تحریف نباشد»

پدر معنوی شهدا اگر می بود و می دید که همان ها که روزی به فرزندانش اهانت می کردند امروز دم از آن ها می زنند، و همان که این پاره های جگرش را خشونت طلب می نامیدند، امروز برای رسیدن به نیات شومشان به خون شهید متمسک می شوند... شاید لعنشان می کرد!

مصلح قرن بیستم اگر می بود و می دید چگونه عده ای حتی از یادبود همسر مکرمش نیز برای تبلیغ خود استفاده می کنند...شاید می گفت: ‏«شرمتان باد»

امام اگر می بود و می دید در سال هایی که کثیری از یارانش استحاله شدند و کشور را به سوی سکولاریسم می بردند، عده ای مدعی اندیشه هایش را در خطر ندیده و امروز که این گفتمان با خون دل دوباره بر زبان مردم جاری شده، برای آرمان هایش احساس خطر کرده اند...شاید می گفت: «حاشا به صداقت و غیرتتان»

 امام اگر بود و می دید که شعار عدالتش دستمایه ی جوانان سطحی نگری شده که خود نیز درکی از مفهوم آن و شیوه ی مبارزه با استکبار ندارند، آنگاه برای نجات این آرمان ها دست به سوی کسی دراز می کنند که مورد حمایت دشمنان امام است...شاید آنان را به بازنگری جدی در مسیرشان فرا می خواند.

امام ما اگر بود و می دید که عده ای از او دم می زنند و در خفا و آشکار با یار دیرین و جانشین عزیزش دشمنی می کنند... شاید دامن خود را از تمام آن ها پاک می کرد.

امام اگر بود...حتما دوباره می گفت: «ملاک حال افراد است»

-------------------------------------------------------------------------

پی نوشت:

1- به خاطر اینکه مدتی است کمتر می نویسم از همه ی دوستان عزیز عذرخواهم. انشالله اگر فرصت مهیا باشد سعی می کنم جبران کنم.

2- بعضی از دوستان قدیمی ظاهرا هنوز به گروهی شدن وبلاگ دقت نکرده اند و کامنت هایشان در مورد بنده بر روی مطالب دیگر عزیزان نویسنده می نشیند. از این جهت که امکان پاسخ گویی برای بنده روی مطالب دیگران وجود ندارد از حضورشان پوزش می طلبم.

به قلم شاهد




88/2/2
2:34 عصر

شهدایی که من میشناسیم...

به قلم: سوره در دسته امام خمینی، شهدا، فرهنگ شهادت، امام حسین(ع)، گلایه ها وانتقادات

بسم اله وبالله وعلی امت رسول الله
باید بگم بعد از مدتی توفیق بخاطر کاربرای شهداء و برای شناخت شهادت، قلم زدن در این مسیر برایم کمی سخت شده _ بخاطر همین تایپش کردم_ راستش من دیگه نمی تونم مانند گذشته راحت اظهار نظر کنم.
سربه سر بادیه بازار هیاهو شده است                 سنگ گور شهدا سنگ ترازو شده است
من از ابتدا باید بگم که با هرگونه تقصیم بندی شهداء زبیخ مخالفم.
دقت کرده اید تواین چندسال بعد جنگ آقایان یادواره شهدای را نیز اسیر طبقه بندی های پوچ اجتماعی(شما بخوانید اشتباهی) خود کرده اند!!؛!(2علامت خطر ویک علامت تعجب) به عنوان مثال به این تیتر توجه کنید: « یادواره شهدای 500 سردار و5000هزار شهید شهرستان فلان» ؟؟؟
یا مثلاً میخواستن بگن اصفهان_همین شهر خودمان رامیگم_خیلی  سردار پرور بوده!!! «یادواره سرداران شهید» راگرفتند.
این تقسیم بندی ها روی شهدا کاملا زائیده فکر منحرف ودنیا طلب آدمهایی است که اگر با آنها رو در رو حرف بزنی خواهی دید که کاملا خود را از مردم بالاتر میبینند_ خودرا ولی نعمت انقلاب ومردم میدانند_ انگار نه انگار همون شهدایی که ازشون دم میزنند اخلاص داشتند_ادعا نداشتند_ رئیس وفرمانده(بخوانیدفرمون بده) نبودند- در پست ومقام خود را مسئول(مورد سوال هم ازناحیه خدا و مقام بالاتر و هم پاسخگو نسبت به مردم) میدانستند.مثلاً فلان سردار میخواهد بگوید من مدیریتم عالی است و فرماندهی در خون من است (عین جمله بنده خدا این بود:مدیریت در ‍‍‍‍ژنم من است X-Y-Z همه در فامیل ما سردارند من هم همینطور) پس چنین آدمی برای توجیه خود باید اسطوره های فرهنگی راهم طبقه بندی کند!چه کسی به یاد دارد زمان جنگ مسئول گردان، تیپ یا لشگر را سردار صدا بکنند که حالا صدای سردار سردارشان هواست؟ این اصطلاحات دنیوی مال امروز دنیاست مال آن دوران و آن آدمها نبود-این را میدانم که میگویم –شهدا اهل این عناوین و القاب نبودند. در یک کلام گروهی به عمد دنبال سردارریزیشن(sardarization) کردن جنگ بودند..
القصه طبقه بندی شهدا کلاً غلط است واین کارها از همان آدمهایی بر می آید که روزی جنگ را سرداریزه میکردند وامروز میگویند شهدا همان آدمهای لات و لوت کنار خیابان بودند که جنگ متحولشان کرد وشهید شدند(حالا چرا تغییر مواضع دادند؟ بماند که مجال این سخن نیست)گله بسیار است وفعلا جای گله کردن نیست_ این میان هم بودند دوستانی که لز سر دغدغه ویا از سر سادگی همین اشتباهات را مرتکب میشدند_ خوب و اما بعد...
اینهمه گفتیم و گفتند از شهیدان              شهیدان را شهیدان میشناسند
امادر طول چند سال فکرکردن و کارکردن پیرامون جبهه و شهداء ودیدن جدال میان آدمها خدمتتان عارضم که اگر میخواهید شهداء رابشناسید باید عنایت داشته باشید که همه آنها آدم بودن (باور کنید راست میگم) وبخاطر آدم بودنشان با هم تفاوت داشتند؛ ولی آنچه آنها رابه هم پیوند میدهد هدفی است که بخاطرش شهید شدند. در هرچه با هم متفاوت داشته باشند هدفشان و رهبرشان یکی بوده ما باید برای آن هدف جدال کنیم نه بر سر ظاهر شهدا؛ باید هدفشان را تبلیغ کنیم. در یک کلام مجید سوزوکی مهم نیست هدف و آرمانی که امام گذاشتند و او آدم شد مهم حرف ها واهداف آوینی است نه اینکه او کامران بوده یا مرتضی ( اگر از آدمهایی که اواخر با آوینی بوده ان بپرسید میشنوید که آوینی ازگذشته اش  یاد نمیکرد واین علت داشت) ؛ فرهنگی که آنها را هدایت کرد آن مهم است. ولی ما برسر حواشی با هم میجنگیم . تجربه 6 ساله من میگوید این جدل بکام هیچ یک از دوطرف نخواهد بود جز به بکام سوء استفاده چیها. برای درک راحتتر تفاوتها ویکی بود ناهداف دایره مثال را تنگتر میکنم مگر همه علما شبیه هم هستند؟یکی پی عرفان است ودیگری به دنبال فقه، کس دیگری هم سودای فلسفه بسر دارد.دیگری استاد اخلاق است و گونه های دیگر...
حال باید شهدا راهم به شکلی دیگر مثل علمای دین گونه شناسی کرد.البته این همگونه شناسی تنها برای شناخت است نه چیز دیگر. برای درک شهداست تا شباهت میان آنها رادرک کنیم و صدالبته تفاوت هایشان را...
من خودم شخصا با مطالعه زندگی نامه شهدا به عقل ناقصم رسید که شهدا انقلاب وجنگمان رامیتوانیم در سه دسته بشناسیم.بنا برنظرمن دسته اول وسوم همان دوگروهی هستند که درباره چهرهء آنها همیشه جدال بوده ودسته دوم اکثر شهدای ما رابه خود اختصاص داده اند.
دسته اول: گروهی از شهداءهستند که نه تنها صرفاًمحصول شرایط انقلاب وجنگ نبودند،بلکه از تاثیرگذاربر محیط اطراف خود نیز بودند!اینها همان هایی هستند که بعضی اوقات در مورد احوالشان میگویند مثلااز 14سالگی نماز شبش قطع نمیشد(درباره یک شهیدی این را شنیدم) یا مثلااز کودکی بدنبال کلاس قرآن بود..اینها همانهای هستند گاهاً پرداختن به آنها تن خیلی هارا میلرزاند که نکند شهدا دست نیافتنی وفرشته خو تبلیغ بشند.
اما لازم است بدانیم و تبلیغ کنیم که شهدایی این چنین نیز داشته ایم «بهشت را به بها دهند نه به بهانه»؛ شهدایی که از کودکی ویا از همان آغاز نوجوانی یا ابتدای جوانی در گیر خودسازی بودند وحتی اگر هم جنگ نمیشد اینها شهید زنده بودند یا به گونهء دیگری شهید میشدند.(فراموش نکنیم اگر کسی برای کسب لقمهءحلال ازمنزل خارج شود وبه هر دلیلی بمیرد بنابر معارف اسلامی شهید محسوب میشود البته اجرشهید میدان جنگ بیشتر است.) مَخلص کلام از زندگی شهدای بسیاری مانند شهیدزین الدین، شهید علم الهدی ،شهید کاوه وشهید کشوری وحتی شهدایی که مشهور نبودند میتوان به وجود این تیپ شخصیتی در میان شهدا پی برد. حتی اکثر این شهدا سیاسی نیز بوده اند و به دلیل مرتبهء خودسازی ودغدغهء اجتماعی داشتنشان آدم هایی تاثیر گذار برمحیط اطراف خود بوده اند مانند شهید بروجردی.
دسته دوم: به نظر بنده حقیر این گروه اکثریت شهدای جنگ وانقلاب را به خود اختصاص میدهد؛ شهدایی هستند که در زندگی شخصی آدمهایی بودند کاملا معمولی که شرایط جنگی آن روزگار وامتحانات الهی در آن مقطع ودم مسیحایی حضرت روح الله جان آن ها را به آتش کشید وآرام آرام یا ناگهانی به جمع مردان بی ادعای خدا پیوستند..آدمهایی کاملا معمولی که شرایط روحی در مقطع دفاع مقدس کاری کرد که بقول امام روح الله راهی که عرفا،شاعران وعلما در یک عمر میپیمایند را اینها یک شبه طی کردند واکثراً در سنین بین 15تا30 سالگی به مقام فناء رسیدند امااگر جنگ نمیبود وامام جان انسانها را بیدار نمیکرد شاید این مردمان انسانهای خوب ولی عادی میشدند که به زندگی روزعادی روی میآوردند(مثل بسیاری از مسلمانان فعلی)..
دسته سوم: که اینها هم مانند گروه اول مناقشه برانگیز شده اند. شهدایی که علی الظاهر تا قبل جنگ و انقلاب ارتباطی با اسلام و انقلاب نداشتند که هیچ؛ طرز رفتارشان نشان دهندهء انکار اخلاقیات هم بود. همان شهدایی مانند شهید مجید خدمت که  آقامسعود میگوید در محله به لات بازی شهرت داشته؛ همان شهید بزرگواری که رحیم پور تعریف میکرد که تمام بدنش خال کوبی با الفظ رکیک بوده ولی جزمچ پا چیزی از او باقی نماند که مایه شرمندگیش نزد همرزمانش شود. شهدای بسیاری ازاین قبیل میتوان ذکر کرد اما نباید 2نکته رافراموش کنیم. اول اینکه این بزرگواران اکثریت شهدای انقلاب را تشکیل نمیدهند پس نباید آن قدر برروی اخلاق پیشینشان تبلیغ شود که خدای ناکرده دلیل واستناد افراد برای توجیه خبط وخطای خودشان شود و یا حرمت شهدا شکسته شود (بیاد دارید که خانواده شهید خدمت از فیلم اخراجیها گله داشتند؟) واما دومین نکته مطمئن باشید برادران وخواهران عزیز، این علل الظاهر انسانهای ناصالح در دوران غفلتشان یک فعل مثبتی وجود داشته که خدا آنها را با عنایت خاصّه خویش اصلاحشان کرده. یاکاری کرده بودند ؛یا کاری را میتوانستند بکنند ونکرده بودند و  برای همین آدم شدند. (به یاد بیاورید شرم وحیای حربن یزید ریاحی را در مواجهه با تآنه زنیهای امام حسین«ع»).
سخن طولانی تر از آن شد که انتظارش بود لکن در پستهای کوتاه بعدی بعضی از استنادات ودلایل شخصیم برای بیان این گفتار خواهم آورد.اما باید از همهءشهدای اسلام از صدر تاکنون به خاطر قضاوت پیرامونشان همین جا حلالیت بطلبم.
والسلام علی عبادالله الصالحین
بقلم سوره



88/1/27
2:48 عصر

أندر معانی رجل

به قلم: سوره در دسته آیت الله خامنه ای، قانون اساسی، شهید بهشتی، شورای نگهبان، رئیس جمهور، حقوق زنان، رئیس جمهور زن

بسم اله و سلام، احوالتون؟
رئیس جمهور زن، بودن یا نبودنش؛ مسئله این است که بالاخره معنی کلمه رجل مردِ یا شامل زن هم میشه؟
براستی در مورد اصل 115 قانون اساسی ابهامی وجود داره؟ هر دوره قبل از انتخابات بگونه ای فضا سازی میشود که گویا ابهامی در قانون اساسی است. ولی برای کشف پاسخ این سوال باید به قول حقوق دانان به قانون گذار رجوع کرد. شهید بهشتی بدرستی معمار قانون اساسی ایران لقب گرفته؛ که بعد از تصویب این اصل از قانون اساسی خود در مصاحبه ای گفت: « نظر من بر این بود که بر اساس آیهء شریفه ( رجالٌ صدقوا ما ...) مصداق کلمهء رجل را هم مرد و هم زن در نظر بگیریم ولی نظر دوستان چیز دیگری بود؛ که نظر دوستان رای آورد و تصویب شد.»
جدای از منظور قانون گذار باید خدمت دوستان عرض کنم نظر رهبری بر اساس خود قانون اساسی در تفسیر قانون اساسی تعیین کننده نمی باشد، و در عمل نظر ایشان فقط میتواند به صورت نظر مشورتی مورد توجه قرار گیرد. حال چه ایشان نظر شهید بهشتی را درست بدانند یا چه نظر مصوب مجلس خبرگان قانون اساسی را. البته تفسیر قانون اساسی بر عهدهء شورای نگهبان است که در عمل این شورا نظر تفضیلی خود را با نظر رهبری هماهنگ میکند، ولی از لحاظ حقوقی لازم نیست حتماً بنا بر نظر رهبری قانون اساسی را تفسیر کنند. ضمناً شورای نگهبان مختار است هرگاه که خواست تفسیر کلمهء رجل را به زنان نیز تعمیم دهد و برای تفسیر جدید از قانون نیاز به اجازه کسی ندارد.
در پایان باید از تلاش نویسنده فصل انتظار برای کشف حقیقت تشکر کنم و همچنین امیدوارم گستاخی مرا ببخشید ولی لازم میدانستم هم به نظر شهید بهشتی اشاره ای کنم و هم در مورد سیستم تفسیر قانون اساسی. ضمناً این یک بحث حقوقی، تاریخیست و به نظر شخصی بنده ربطی ندارد. یاعلی مدد.

بقلم سوره




88/1/26
12:1 عصر

جادوی بهار

به قلم: سید حمید در دسته شب، عشق، مه، متن ادبی

بسم الله الرحمن الرحیم

پریروز رفته بودم یک جای خوب . نه فقط خوب که خیلی خوب .

شب که خوابم نبرد ، بیدار موندم تا ببینم چطور میشه . نصف شب نم   زمین بخار شد ، شاید این بخار مه ، بیش از یک ساعت روی زمین دامن کشان می رفت و می آمد . چراغ های رنگی روشن شکوه این عروس زیبا رو بیش تر می کرد ، الان که فکر می کنم می بینم چه سنگدل بودم که گریم نگرفت چون راستش الان داره نم بارون شور گونم رو خیس میکنه .رقص این عروس با باد ، مثل عاشقی که تو معشوق گم بشه تموم شد و من هنوز حیرتم  رو نمی تونستم قورت بدم که برف به شکوه شام زیبای من افزود . دونه های نقلی که باید سر عروس می ریختن دیر رسیده بود پاشیدن سر پدر زن عروس !!

اگه جای خصوصی منو پیدا کردین یه شب برین تا حرفمو بفهمین .

به امید دیدار .

به قلم سید حمید




88/1/25
12:14 عصر

آوینی شهید نشد! آوینی را شهیدش کردند!

به قلم: سوره در دسته شهید آوینی، مجله سوره، جریان شناسی، گل آقا

بسم اله و سلام
انگار سیدحمید دست رو چاه بذاره آبش میخشکه. از اون وقتی ایشون تشریف آوردن هم خوانندگان وبلاگ کم شده هم صاحب نظراش (در روانشناسی به این میگند اعتماد به نفس زیادی چون بهیچ وجه پریدن خوانندگان وبلاگ را از ضعف خودم نمیدونم). درباره دور خوردن شهید آوینی از طرف جناحین سیاسی چپ و راست ( به قول گل آقا: که مانند دو تیغهء قیچی با هم ستیز دارند؛ ولی هیچ گاه هم را نمیبرند) چند تا لینک جدید میذارم. علت تاخیر در گذاشتن لینکها اینه که از اونروز تا حالا طول کشیده تا مجلهء مورد نظر را پیدا کنم.(آخر فهمیدم تو کشویه میزم بوده نه تو آرشیو مجلاتم).
در چنبره سیکل بسته ها لتگریو!
آقای سردبیر به خدا هم فکر کنید!
شعارشان خانه نشین کردن آوینی بود!
شاید به نظرتون طولانی برسه ولی باور کنید ارزش چند بار خواندن را داره! این نمونه از اینکه حضرات هر وقت به خواهند با هرکسی هرجوری که میلشان باشد برخورد میکنند و به راحتی هر صاحب نظری را از دایرهء معرفت خارج میدانند و به او تهمت میزنند.
یا علی-والسلام
بقلم سوره



<      1   2   3   4   5   >>   >